لایب نیتس تا سال 1676 میلادی در پاریس ماند و در آخرین سال اقامتش در این شهر توانست حساب بینهایت فرد را کشف کند که به همین خاطر شهرت زیادی به دست آورد و بعدها نیوتن نیز به طور جداگانه آن را به دست آورد.
لایب نیتس در بازگشت به آلمان با اسپینوزا ملاقات کرد. او قبلا با اسپینوزا مکاتبه داشت و در سال های بعد، فلسفه اسپینوزا را مورد نقد قرار داد.
وی، مردی بود که در رشته های مختلف مهارت و در فعالیتهای سیاسی و غیر سیاسی مختلفی شرکت داشت. چنانچه در سال 1682 مجله دانشوران را در لایپزیک تاسیس کرد و در سال 1700 نخستین رئیس انجمن علوم در برلین گردید که بعدا عنوان آکادمی پروس را یافت.
او حتی طرح هایی هم برای اتحاد میان مذاهب و دولت های مسیحی و تشکیل نوعی اروپای متحد داشت و برای این مقصود با چند تن از پادشاهان اروپایی هم ملاقات کرد، اما نتیجه ای نیافت.
لایب نیتس یکی از برجسته ترین مردان روزگار خود و از حمایت بسیاری از افراد برجسته برخوردار بود. اما سال های آخر عمرش به سبب بی اعتنایی که نسبت به او روا داشتند، رو به افول گرایید و به تدریج موقعیتش را از دست داد. وی در سال 1716 میلادی درگذشت.
لایب نیتس نخستین کسی بود که به اساسی بودن مفهوم نیرو پی برد و فلسفه خود را بر آن بنا کرد.
لایب نیتس، هم زمان با نیوتون و بدون رابطه با او، به آنالیز ریاضی معاصر – حساب دیفرانسیل و انتگرال – دست یافت.
او مقدمات نظریه ی دترمینان ها را، که ضمن حل دستگاه های درجه اول چند مجهولی پدید آمده بود، طرح ریخت. لایب نیتس، به جز این ها، کار های زیادی درباره ی ویژگی های منحنی ها و تجزیه ی تابع ها به رشته دارد که منجر به نتیجه گیری های مهمی شد.از آثار او می توان به مونادولوژی و گفتار در مابعدالطبیعه اشاره کرد.
خصوصیاتدرباره خصوصیات شخصی لایب نیتس، اکهارت نقل می کند که میانه قامت بود با سری نسبتاً بزرگ، موهای قهوه ای تیره، چشمانی ریز اما نافذ.
نزدیک بین بود اما در خواندن مشکلی نداشت و خودش بسیار ریز می نوشت. ریه هایش قوی نبودند، صدای زیر اما واضحی داشت، هرچند حروف حلقی را به دشواری تلفظ می کرد. شانه هایش پهن بود و همیشه با سری خمیده به جلو راه می رفت، طوری که شبیه گوژپشت ها به نظر می رسید.
لاغر بود و پاهایی خمیده داشت. برنامه های منزلش (اگر بشود آنها را «برنامه» نامید) بسیار نامنظم بود. ساعات خاصی برای صرف غذا نداشت، اما وقتی در ضمن مطالعه فرصت مناسبی پیش می آمد، در پی چیزی برای خوردن می فرستاد. یک بار به خواستگاری رفت (در پنجاه سالگی)، اما خانم وقتی را صرف تامل کرد و (به قول فونتنل) «این امر به لایب نیتس هم فرصت تامل داد و او هرگز ازدواج نکرد». کم ولی خوب می خوابید: اغلب، شب را در صندلی اش می گذراند و گاهی تا چند روز در آن می ماند. این کار به او امکان می داد که کارهای زیادی بکند اما به بیماری منجر شد و او بیزار از پزشکان، برای معالجه کارهایی کرد که بیشتر «پهلوانانه» و خطرناک بود تا عاقلانه.
از مراوده با مردمانی از هر نوع و با هر وضع لذت می برد و معتقد بود همیشه می تواند حتی از جاهل ترین افراد چیزی بیاموزد. «همواره همراه سقراط آماده آموختنم».اکهارت می گوید: «او از همه کس به خوبی سخن می گفت و از هر چیز بهترین می ساخت» اغلب افتخار می کرد که خودآموخته است و لذا قادر است از تسلیم شدن به دانش سطحی و قالبی دوری کند و راه خود را برود. زیرا همواره (به قول خودش) «مشتاق آن بود که در همه چیز غوری عمیق تر از معمول کند و چیزی تازه بیابد».
دیدرو می گوید: «وقتی انسان خود را می نگرد و استعدادهای خود را با لایب نیتس می سنجد، وسوسه می شود که کتاب ها را پرت کند و گوشه پنهانی از عالم بجوید که در آن بتواند با آرامش بمیرد. ذهن این مرد دشمن بی نظمی بود: آشفته ترین چیزها در حضور او ترتیب می یافت. او دو صفت بزرگ را که تقریباً ناسازگارند با هم جمع کرده بود: روحیه کشف و روحیه داشتن روش و مطالعه بسیار مشخص و متنوع که از رهگذر آن به شناخت اموری بس متنوع و مختلف دست می یافت که سبب تضعیف هیچ یک از آن دو صفت نمی شد.
او فیلسوف و ریاضیدان بود به کامل ترین معنایی که این کلمات می توانند داشته باشند».
تمبرهای یادبود گوتفرید لایبنیتس - جمهوری فدرال آلمان
نظرات شما عزیزان: